طواف عشــ♥ـــق

یـــاران شتاب کنید که این راه رفتنی است نـــه گفتنی...

طواف عشــ♥ـــق

یـــاران شتاب کنید که این راه رفتنی است نـــه گفتنی...

مشخصات بلاگ
طواف عشــ♥ـــق

به نامِ نام زیبایت یــا ❀ الله ❀

عالم همه در طواف عشق است و دایره دار
این طواف حسین علیه السلام است.

سید اهل قلم:شهید آوینی
×××××××××××××××××

کپی و نشر بلامانع است.

محتاج دعای خیرتان

در پناه بهـــترین مــ♥ــادر

اللــهم عجل لولیک الفرج

نویسندگان

۱۲ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۹:۵۰
سربازکوچولو

حاج صادق

آهنگران میخوند :


یاد شبهایی که بسیجی میشدیم

شمع شبهای دوئیجی میشدیم.....


این مصرع آخر میدونین یعنی چی.... ؟؟؟؟


عراق تو منطقه دوئیجی بمب فسفری مینداخت فسفر با اکسیژن هوا سریع ترکیب میشه و شعله ور میشه

بچه بسیجی ها زیر بمب های فسفری گیر میکردن و فسفر به تن این بچه ها میچسبید و با هیچ وسیله‌ای خاموش نمیشد و آنها 

میسوختن ...

میسوختن...

میسوختن ....


و صبح باد ، خاکستر این بچه ها رو با خودش میبرد......


کی فهمید ؟؟؟؟


کی دلش سوخت ؟؟؟؟؟


کی میدونه کی سوخت !!!!!


کی میدونه چرا داد نزدن و سوختن. . . !!!!!!




••• شادی روح شهدا صلوات + و عجل فرجهم •••

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۲:۲۲
سربازکوچولو

عین خوش بودیم که عراق شیمیایی زد. گاز خفه کن بود؛ گاز زرد رنگی که همان جا دویست نفر از بچه ها را شهید کرد.تعداد ماسک ها خیلی کم بود.نفس تنگی بدی ایجاد می کرد. رنگ های صورت، زرد می شد؛ مثل اینکه زردچوبه پاشیده باشی. تا چندین روز این زردی از بین نمی رفت.

همان جا شیمیایی شدم و اثراتش روی اعضای بدنم ظاهر می شود؛کبد،قلب،کلیه و ریه هایم.

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۵ ، ۱۳:۰۳
سربازکوچولو


به نام خدایی💖👆 که حیا☺️ را زینت زن🙍 و حجاب روح😇 پاک انسان قرار داد!🌺

چادری هایی را می بینیم👀 که هر لحظه ⏱حرمت آن را می شکنند😔...

گمان🤔 می کنند چادر که بر سر بیندازند،پرده ای می شود در برابر حرکات نامعقولشان😳

چادر را مجوزی📃 می دانند تا هرکاری😈 را که دلشان می خواد انجام بدهند و در آخر محجبه و عفیف خوانده شوند😡

و نمی دانند چیزی که به چادر جهت و ارزش💖 می دهد وریشه🌱 های حجاب درون آن است،"حیا"😌ست.همان گوهر💎 ارزشمندی💶 که بعضی ها از آن بهره ای نبرده اند😑

چادر به سر می کنند اما در خیابان چنان قهقهه های مستانه😒 ای سر می دهند که صدایش 🎤گوش فلک را قلقلک می دهد!چه برسد به گوش نامحرمان...😕

چادر به سر می کنند اما ارتفاعی💆 را روی سرشان بنا می گذارند☹️ که دنباله ی چادرشان تا یک متر از زمین فاصله می گیرد😰

چادر به سر می کنند ولی به جای اینکه دستانشان 👐را صرف مرتب کردن چادر بکنند🤗،مدام مجبورند موهایشان را از جلوی چشمانشان کنار بزنند تا حداقل جلوی پایشان را ببینند😪

چادر به سر میکنند ولی چونان با عشوه💃 قدم بر می دارند که نگاه👀 مردان👥 به هرچیزی دوخته می شود  به غیر از چادر!😓

چادر به سر می کنند اما چادرشان زیر بار شوخی های آزادانه🙆 شان با نامحرمان رنگ می بازد!!!😞

چادر به سر می کنند ولی به فکر لباس هایی که می پوشند نیستند...خدانیاورد لحظه ای را که باد چادرشان را کمی کنار بزند...!😱آنموقع است که تمام حرمت و حیای چادر یکباره فرو می ریزد!🤕بس که لباسهایشان تنگ و بدن نماست...😩

چادر به سر می کنند ولی ساق دست های عریانشان💪 را نمی پوشانند...✌️زحمت پوشیدن یک جوراب را هم به خودشان نمی دهند☝️ و در عوض آنقدر زلم زیمبو به خودشان آویزان می کنند که جیرینگ جیرینگش 🎺تا فرسنگ ها طنین می اندازد🙄

چادر به سر می کنند ولی تصاویر محجبه ی😶 خود را در صفحات مجازی به اشتراک میگذارند😮 و اجازه میدهند چشمان👀 ناپاک نامحرمان🕵 معصومیتشان را لمس کند.چه لمس کردنی😷!که دست کمی از تازیانه ندارد...⛓

و گاه جملاتی را در تمجید💚 چهره🙎 شان می خوانند 😦که غرق در شادی👯 و شعف می شوند.و این درحالی ست که شنیدن این جملات در خیابان برافروخته شان می سازد😡

این ها نمی دانند که پیش از "حجاب"👘باید"حیا"☺️داشت...

کسی که بویی از حیا به مشامش نرسیده باشد😤،حتی اگر حجاب هم بگیرد،آن برایش وسیله ای می شود تا به جلب توجه هایش ادامه دهد.!😥

منتها این بار به شیوه ای دیگر...😟

وکسی که حیا ☺️درون ذاتش ریشه🌱 دوانده ،حتی اگر پوششش را هم بزور😵 از دست بدهد..باز همچنان عفیف💞😎 خواهد ماندو نه تنها خودنمایی😒 نمیکند،بلکه چنان خود را مصون میسازد🙃 که کسی جرأت🙄 نگاه کردن به اورا ندارد...!👀❌

و این یعنی:"زینب(س)"😏💖

و چه پرمفهوم است🤔:کسی  که حیا☺️ را نفهمد...چادر سیاه هم محجبه اش😐 نخواهد کرد!!!😇😇




‍ ‍ بانو!😊☝️


خودت و تنت را حفظ کن...🙍


حجاب فقط حجاب سر👤 نیست،حجاب تنت🙅 را حفظ کن!


تنت را از نامحرمان 🚶حفظ کن که در قبر با حضرت مادر(س)💓محشور شوی،نه مار و عقرب های سمی…🐍🦂


چشمت👁 را از نامحرمان🚶 برگیر که نگاه خدا👆 نصیبت شود،نه نگاه👀 هوس آلود👈😈 مردان خیابان گرد…😥


با گوش هایت👂 هر حرفی🗣 را گوش نده 👂👈❌تا ندای حق 👆را بشنوی،نه بیهوده های 😣ناحق را…


با زبانت👅 عشوه گری 💁برای پسران فامیل نکن😡 تا خداوند کامت را شیرین کند🌸،نه اینکه وسیله ای شوی برای تلخی 😔و گناه قلب های مریض…🙄


دستانت🙌 را به دست هر کسی😶 نسپار تا خداوند 👆💕دستانت را بگیرد برای هدایت☺️،نه اینکه دیگران ببرندت🚫 برای هلاکت…😨


با پاهایت👞 به هرجایی قدم مگذار😑 تا خداوند تورا به خانه اش🕌 دعوت کند،نه اینکه عاقبت خود را در خانه ی شیطان 👹بیابی…🤕


قلبت💛 را جایگاه کسانی نکن که لیاقت تورا ندارند😒 بلکه با قلبت به خدا عشق بورز💔،که عشق الهی💝 آسمانی را بچشی نه هوس عشق نمای😏 زمینی را…


به نفست شهوت 😐و هوس😞 راه نده،اما نفست را در راه خدا قربانی کن 🤗تا به معبود برسی…👆💙


حجاب تن از لحاظی مهم تر⚠️ از حجاب سر است!☝️


حجاب تن را که حفظ کنی😚،حجاب سرت خود به خود کامل می شود…😍


حجاب سری که درش حجاب تن نباشد،بی فایده است…!😟


تنت را به خاطر خدا با حجاب کن😌 که خدا را حس میکنی…😎


تن تو در برابر بعضی چیز ها حجاب می خواهد:⛔️


حرام😰


شهوت😵


هوس😯


گناه😓


بیهوده گویی🤐🤐🤐🤐


بیهوده شنوی😷


بد کرداری…😤


بانو جان!💜


حجاب را حفظ کن 😇تا حفظ شوی!☺️☺️




پ.ن:یادمه یه جایی خوندم که حجاب یعنی پوشش ظاهری و عفاف یعنی پوشش درونی.وبه همین دلیله که میگن حجاب و عفاف.یعنی پوشش ظاهر همراه با پوشش باطن خوبه.ن فقط پوشش ظاهر به تنهایی یا برعکس.

پ.ن2:البته آقایون هم باید این حجاب و عفاف رو رعایت کنند...




۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۵ ، ۱۷:۰۳
سربازکوچولو

هیس! وقتی میشنوی میگن اُمل!

وقتی میشنوی میگن کلاغ سیاه، وقتی میشنوی میگن چادر نشین

سکوت نشانه ی وقار و آرامش توست...

چادر یا جادُر!؟ به نظر می رسه تلفظ اصلی و صحیح چادر،

جادُر بوده است! جادُر "یعنی جای در و گوهر"


***

دلتنگ که میشوم

چادرم میشود برایم مصداق حرم!

آخر بوی کربلا میدهد!

عطر مادرم زهرا(س) را میدهد...

گاهی که از درد روزگار، نفس کشیدن برایم

سخت می شوذ؛ میروم در هوای چادرم نفس تازه

میکنم...

حجاب و چادر وحی است...

از جانب خدا

به دخترانی که لایق این رسالت اند!


***

مادر سادات! خوشحال باش!

در روزگاری که عده ای احترام یتدگارت را زیر پا

می نهند...

و زنن بودن را زیر سوال برده اند،

هستند عاشقانی که با حفظ این چادر، پرچم شما را

برافراشته اند...

هستند کسانی که حرمت یادگاری ات را نگه داشته

اند...


***

خیلی ها می پرسن:

 کی گفته محجبه ها فرشته اند؟!

 "امام علی (ع):

همانا عفیف و پاکدامن،فرشته ای از

فرشته هاست. "


***

پ.ن1:

روز عفاف و حجاب رو به تمام فرشته های عزیز تبریک میگم.ان شاالله به خوبی امانت دار یادگار حضرت مادر باشید:)

پ.ن2:آقایون امروز برای همسرتون،خواهرتون،مادرتون،که چادری هستند حتما گل بخرید.باور کنید حجابشون،نجابتشون مایع افتخار و برکت زندگی شماست.

از ما گفتن.حتما گل بخرید براشون.البتهخانمای چادری همه گلن:)


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۵ ، ۱۶:۴۳
سربازکوچولو

گاهی این راننده کامیون ها می آمدند، اما از ترسشان کامیون را رها می کردند و فرار می کردند. می گفتند: جانمان سالم باشد، ماشین نمی نمی خواهیم. حاضر نمی شدند وسایل و مهمات را به خط ببرند. من دو-سه تا چادر تا می کردم و می بستم که پایم به پدال برسد و به چرخ ها هم چادر کهنه می بستم که گردوخاک نکند. کامیون را می بردم. نیسان و پاترول و لندکروزو... را هم می راندم.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۵ ، ۲۰:۲۰
سربازکوچولو

این رمضان هم دارد تمام می شود..

امّا

ای کاش...

آنچه اندوختیم،

" غفلت " از دستمان نبرد!

کاش مهدی فاطمه(عج) ضامن مان شود..

اصلا بس است بی صاحبی،

کاش بیاید زودتر..

کاش..

" اللهم عجل لولیک الفرج "




چه لذتی داره اخبار اعلام کنه:

شنوندگان عزیز

نماز عیدفطر به امامت

قائم آل محمد

مهدی فاطمه(س)

در (خیابان عشق،بین الحرمین)

و

چه زیباتر دعای اللّهُمََّ اَهلَ الکِبریاءِ وَالعَظِمَة

با صدای دلنشین

" مولا صاحب الزمان(عج) "

حتی فکرشم لذت داره:)

ان شاالله امسال آخرین سال غیبت

باشه

*عیدسعیدفطر مبارک*

التماس دعا

:))

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۵ ، ۲۲:۰۳
سربازکوچولو

مهریه قطام خون علی بود... 

دلبری کرد ...

و ابن ملجم، قاری قرآن زمان، شد قاتل علی... 

آری خواهرم رفتار تو، حجاب تو، حیای تو شمشیر است...

یا زینب وار، فریادی حیدری سر میدهی، 

و نامردان را به سکوت وادار میکنی، و چشم بستن از خودت... 

یا تیغی میشوی بر فرق سر امام زمانت... 

مهریه تو چیست...؟؟؟



۱۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۹:۱۶
سربازکوچولو


🔶🔸بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🔸🔶


ﺣﻀﺮﺕ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺟﻨﮓ ﺻﻔّﻴﻦ ﻭ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﺍﺑﻮ ﻣﻮﺳﯽ ﺃﺷﻌﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺣَﮑَﻤﻴّﺖ؛ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﻪ ﻭﻗﻮﻉ ﭘﻴﻮﺳﺘﻦ ﺟﻨﮓ ﻧﻬﺮﻭﺍﻥ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﺭﺝ، ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺧﻮﺍﺭﺝ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽّ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺗﮑﻔﻴﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺧﻮﻧﺨﻮﺍﻫﯽ، ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻭﺍﻟﻴﺎﻥ ﻭ ﺳﺮﺍﻥ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﻭﺭ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. 

🔻ﻳﮑﯽ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ ﻣﺮﺍﺩﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺮﻭﺭ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ، ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽّ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻮﻓﻪ؛ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﯼ ﺑَﺮﮎ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺗﺮﻭﺭ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺎﻡ؛ ﻭ ﺳﻮّﻣﻴﻦ ﻧﻔﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺑﮑﺮ، ﺗﺮﻭﺭ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺹ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ. ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺳﻪ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﻫﻢ ﻗﺴﻢ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻳﺎ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﻮﻧﺪ ﻳﺎ ﻫﺪﻑ ﺷﻮﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍﺀ ﺩﺭﺁﻭﺭﻧﺪ، ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻫﺪﻑ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﻫﺴﭙﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ.

🔻ﻭ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻮﻓﻪ ﺷﺪ، ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ‌ﻫﺎﯼ ﮐﻮﻓﻪ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻗُﻄّﺎﻡ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻧﻬﺮﻭﺍﻥ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﮐﺮﺩ. ﻭ ﭼﻮﻥ ﻗﻄّﺎﻡ ﺯﻧﯽ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺯﻳﺒﺎﺭﻭﯼ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺑﻮﺩ؛ ﻭ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﻣﺬﺍﮐﺮﺍﺗﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﭘﺲ ﺷﻴﻔﺘﻪ ﺟﻤﺎﻝ ﺍﻭ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﻧﻤﻮﺩ؛ ﻭ ﺳﭙﺲ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﻪ ﻗﻄّﺎﻡ ﺩﺍﺩ. ﻗﻄّﺎﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺑﺎ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﺭﻫﻢ ﻭ ﻳﮏ ﻏﻠﺎﻡ ﻣﻬﺮﻳﻪ‌ﺍﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﯽ، ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺑﺮ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻋﻠﯽّ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﯽ ﻃﺎﻟﺐ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺑﺮﺳﺎﻧﯽ. 

🔻ﻋﺒﺪﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻗﻄّﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﺩﻭ ﺷﺮﻁ ﺍﻭّﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﭘﺬﻳﺮﻡ؛ ﻟﻴﮑﻦ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻗﺘﻞ ﻋﻠﯽّ ﻣﻌﺎﻑ ﺩﺍﺭ. ﻗﻄّﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﺧﻴﺮ، ﭼﻮﻥ ﺷﺮﻁ ﺳﻮّﻡ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﻢ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ؛ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﻭ ﻋﺸﻖ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺳﯽ، ﺑﺎﻳﺴﺘﯽ ﺣﺘﻤﺎ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﭘﺬﻳﺮﺩ.

🔻ﻋﺒﺪﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﭼﻨﻴﻦ ﺷﻨﻴﺪ، ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺑﻪ ﮐﻮﻓﻪ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺍﻡ، ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭ. (1). 

🔻ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﻗﻄّﺎﻡ ﻫﺮ ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﺁﺭﺍﻳﺶ ﻭ ﺯﻳﻨﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﺑﻪ ﻃﻨّﺎﺯﯼ ﻭ ﻋﺸﻮﻩ ﮔﺮﯼ ﻣﯽ‌ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺗﺎ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺩﻟﺒﺎﺧﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﺎﻳﺪ. ﻭ ﭼﻮﻥ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺷﻬﻮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭ ﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﻓﺰﻭﻧﯽ ﻳﺎﻓﺖ؛ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﺑﺎ ﻫﻢ ﭘﻴﻤﺎﻧﺎﻧﺶ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪ، ﺁﻥ ﻣﻠﻌﻮﻥ ﺷﻤﺸﻴﺮﯼ ﻣﺴﻤﻮﻡ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ؛ ﻭ ﺳﺤﺮﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﮐﻮﻓﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﮔﺸﺖ. ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽّ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ، ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ؛ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺳﺠﺪﻩ ﺑﺮﻣﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﻓﺮﻳﺎﺩﯼ ﮐﺸﻴﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺑﺮ ﻓﺮﻕ ﻣﻘﺪّﺱ ﺁﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﺮﻳﺨﺖ. 

🔻ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ: «ﻓُﺰْﺕُ ﻭَﺭَﺏﱢﱢ ﺍﻟْﮑَﻌْﺒَﺔِ» ﻳﻌﻨﯽ؛ ﻗَﺴَﻢ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﮐﻌﺒﻪ، ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺗﻤﻨﺪ ﺷﺪﻡ. (2).

🔻ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻓﺮﻕ ﺷﮑﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﻧﻴﻦ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ؛ ﻭ ﭘﺰﺷﮑﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭﯼ ﺟﻬﺖ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﻳﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﺰﺷﮑﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺃﺛﻴﺮ ﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ ﺳﮑﻮﻧﯽ، ﮐﻪ ﺑﺮ ﺑﺎﻟﻴﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ؛ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻣﺪﺍﻭﺍ ﮔﺮﺩﻳﺪ. ﺍﻃﺮﺍﻓﻴﺎﻥ ﻭ ﺍﻋﻀﺎﺀ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺣﻀﺮﺕ، ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺑﺴﺘﺮ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﮐﻪ ﺁﻳﺎ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﻳﺪ؛ ﻭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.

🔻ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺟﺮﺍﺣﺖ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﮐﺮﺩ، ﮔﻔﺖ: ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﯼ ﺭﺍ ﺫﺑﺢ ﻧﻤﺎﺋﻴﺪ ﻭ ﺳﻔﻴﺪﯼ ﺟﮕﺮ ﺭﻳﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺳﺮﺩ ﻧﺸﺪﻩ، ﺳﺮﻳﻊ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﭘﺰﺷﮏ ﺭﮒ ﻣﻴﺎﻥ ﺳﻔﻴﺪﯼ ﺭﺍ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﮑﺎﻑ ﺳﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ؛ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﺭﻧﮓ ﻧﻤﻮﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﻟﺤﻈﻪ ﺷﻤﺎﺭﯼ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺳﭙﺲ ﺷﮑﺎﻑ ﺳﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﮒ ﺭﺍ ﺧﺎﺭﺝ ﻧﻤﻮﺩ؛ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ: ﺍﯼ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ! ﺍﮔﺮ ﻭﺻﻴّﺘﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻔﺮﻣﺎ، ﭼﻮﻥ ﻣﺘﺄﺳّﻔﺎﻧﻪ ﺯﺧﻢ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻭ ﺯﻫﺮ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻐﺰ ﺳﺮ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﻭ ﺳﺮﺍﻳﺖ ﮐﺮﺩﻩ؛ ﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ. (3).

🔻ﻟﺬﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﻡ! ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺏ ﺷﺪﻡ، ﺧﻮﺩﻡ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺻﻠﺎﺡ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﺑﺎ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮّﺣﻤﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻢ. ﻭ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺧﻮﺏ ﻧﺸﺪﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺘﻢ، ﺳﻌﯽ ﮐﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺳﺨﺖ ﻧﮕﻴﺮﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺼﺎﺹ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻧﮑﻨﻴﺪ، ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﻳﮏ ﺿﺮﺑﺖ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺣﻖّ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻳﮏ ﺿﺮﺑﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺰﻧﻴﺪ. (4).

 السَّلامُ عَلَیک یا اَمیرالمُؤمِنین علـے(ع)


منابع:

(1) ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻔﺼّﻞ ﺍﺳﺖ، ﻣﺸﺮﻭﺡ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﺘﺐ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪ ﺷﻮﻳﺪ. 

(2) ﺃﻋﻴﺎﻥ ﺍﻟﺸّﻴﻌﺔ: ﺝ 1، ﺹ 531.

(3) ﺣﻀﺮﺕ ﭼﻨﺪ ﻧﻮﻉ ﻭﺻﻴّﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻳﮏ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ‌ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﻢّ ﻣﯽ‌ﺑﺎﺷﺪ، ﻋﻠﺎﻗﻪ ﻣﻨﺪﺍﻥ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﮐُﺘﺐ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. 

(4) ﺃﻋﻴﺎﻥ ﺍﻟﺸّﻴﻌﺔ: ﺝ 1، ﺹ 532. 

-چهل داستان و چهل حدیث از امیر المومنین علی علیه السلام


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۹:۱۱
سربازکوچولو

دلم_آرامش_وارونه_میخواهد_مهدی_جان


  کاش همه‌ى گل‌های دنیا،

 یکصدا با هم فریاد میزدند:


🌸🍃


🌼گُل نرگس بیا...‌!!!


    ﴿اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج﴾

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۵ ، ۱۴:۱۸
سربازکوچولو