می خواهم مثل تو باشم(قسمت اول)
چهارشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۲۹ ب.ظ
در مزار شهدا...
به مصاحبه با رزمنده ها، که از تلوزیون سیاه و سفیدشان نشان می داد،
خیره شده بود.
صدای آهنگران در گوشش طنین انداز شده بود.
داشت نقشه می کشید.
تصمیم گرفت راز دلش را به خواهرش ،مریم بگوید؛
اما مریم نپذیرفت که او هم مثل دیگر برادرانش به جبهه برود.
گفت: باید صبر کنی برادرامون بیان؛بعد اگه بابا راضی شد،بری.
بعدازظهر همان روز با هم رفتند مزار شهدا.قبرهارا به خواهر نشان داد و گفت:
تو اگه جای خواهراین شهدابودی،دوست نداشتی دیگران برن و از خون برادرت
پاسداری کنن؟!
مریم بغضش گرفته بود،سکوت کرد و...
«شهید محمدرضا نجفی»
شب امتحان،ص27
امام علی (ع):
آنچه برخود می پسندی،برای مردم نیز بپسند؛و آنچه برای خود نمی پسندی،برای آنان نیز پسندیده مدار!
۹۵/۰۳/۰۵