من جامانده ام...
ازتمام اهل کاروان...
من جامانده ایی از قافله سالار عشق هستم...
کدام گناهم سدی شد در برابر رسیدنم به کاروان عشق...
آری من جاماند ام...
طواف عشــ♥ـــق
یـــاران شتاب کنید که این راه رفتنی است نـــه گفتنی...
مشخصات بلاگ
به نامِ نام زیبایت یــا ❀ الله ❀
عالم همه در طواف عشق است و دایره دار
این طواف حسین علیه السلام است.
سید اهل قلم:شهید آوینی
×××××××××××××××××
کپی و نشر بلامانع است.
محتاج دعای خیرتان
در پناه بهـــترین مــ♥ــادر
اللــهم عجل لولیک الفرج
طبقه بندی موضوعی
-
اخلاص
(۴) -
ولایت فقیه
(۹) -
در محضر بزرگان
(۹) -
زندگی به سبک شهیدان
(۷) -
می خواهم مثل تو باشم
(۱۰) -
* تاج بندگی *
(۳) -
طنز جبهه
(۱)
بایگانی
- مهر ۱۳۹۵ (۲)
- شهریور ۱۳۹۵ (۴)
- مرداد ۱۳۹۵ (۸)
- تیر ۱۳۹۵ (۱۲)
- خرداد ۱۳۹۵ (۲۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱۲)
- فروردين ۱۳۹۵ (۴)
- اسفند ۱۳۹۴ (۱۵)
- بهمن ۱۳۹۴ (۱۹)
- دی ۱۳۹۴ (۲۴)
نویسندگان
- سربازکوچولو (123)
پیوندهای روزانه
امروز جمعه نیست...
" آقای" من...
قرار نیست که فقط غروبهای "پنجشنبه"تاغروب"جمعه"
سراغت رابگیریم...
قرار نیست فقط"جمعه ها"انتظار"ظهورت" را بکشیم...
آری...
"شنبه"هم می شوداز"دوریت"ناله سر داد...
"یکشنبه" هم می شود "انتظارت" را کشید...
"دوشنبه" هم می شود دنبال "گمشده" گشت...
"سه شنبه" هم می شود با "آقا" دردودل کرد...
"چهارشنبه" هم می شود به خاطر "آقا" گناه نکرد...
یابن الحسن دوریت "درد"بی"درمان" است
ای "پسرفاطمه" امروز "جمعه" نیست اما...دلم "برایت"تنگ" است
قرار بود که
«راهت» را ادامه دهیم...
ای شهید!
ما را ببخش که املایمان قدری "ضعیف" است!
ما اکنون «راحت» ادامه می دهیم...
«گناه یعنی خداحافظ حسین»
از بزرگی شنیدم هر موقع میخواهید گناه کنید؛
هر موقع زمینه ی گناه آمادس،
رویت را به سمت قبله کن
دلت رو ببر کربلا
و سه مرتبه بگو:
السلام علیک یااباعبدالله
السلام علیک یااباعبدالله
السلام علیک یااباعبدالله
اون وقت ببین دیگه روت میشه گناه کنی؟؟؟
اون موقع ببین از ارباب خجالت نمیکشی؟؟؟
مجالس مهمونی یکی از جاهائیه که
بستر برای حرف زذن از دیگران آماده ی آماده س.
توی یکی از همین مهمونی هن،منم مثل بقیه
شروع کردم به حرف زذن در مورد یکی از آشناها.
وقتی ازمجلس برمی گشتیم،محمد گفت:
می دونی غیبت کردی!حالا باید بریم در خونشون
تا بگی پشت سرش چی گفتی.گفتم:ینطوری که پاک آبروم میره.با خنده گفت:
«تو که از بنده خدا این قدر می ترسی،
چرا از خود خدا نمی ترسی؟!»
همین یه جمله برام کافی بود
تا نه دیگه غیبت کننده باشم و نه شنونده ی غیبت.
شهید محمد گرامی-کتاب دل دریایی
هیهات مصیبتی است تنها ماندن هنگام رحیل همرهان جاماندن
سخت است زمان هجرت هم قفسان مبهوت قفس شدن ز ره واماندن
در چون وچرای حسرت هستی تاچند تاچند اسیر خود سری ها ماندن
در حسرت پرکشیدن از دام وجود ماندیم ونبود در خور ما ماندن
مشتاق رحیل وبال وپر سوخته ایم سخت است در این سرا خدایا ماندن
شاعر:شهید محمد رضا تورجی زاده
