طواف عشــ♥ـــق

یـــاران شتاب کنید که این راه رفتنی است نـــه گفتنی...

طواف عشــ♥ـــق

یـــاران شتاب کنید که این راه رفتنی است نـــه گفتنی...

مشخصات بلاگ
طواف عشــ♥ـــق

به نامِ نام زیبایت یــا ❀ الله ❀

عالم همه در طواف عشق است و دایره دار
این طواف حسین علیه السلام است.

سید اهل قلم:شهید آوینی
×××××××××××××××××

کپی و نشر بلامانع است.

محتاج دعای خیرتان

در پناه بهـــترین مــ♥ــادر

اللــهم عجل لولیک الفرج

نویسندگان

۲۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است


می توانی  روسری نصفه و نیمه ات را هی برداری و دوباره بذاری،

می تونی گاهی بادبزنش کنی ،میتوانی مانتوی سفیدکوتاه نازک چسبان بپوشی

تا گرمت نشود، فرض کن اینها بلد نیستند مثل تو باشند، فرض کن اینها

عادت کرده اند به این پارچه ی سیاه،فرض کن گرمشان نمی شود،

فرض کن تو روشن فکری و اینها امل ، آخر نو چه میدانی

چادر ترنم عطریاس در فضای غبارآلود دنیاست

آخر تو چه میدانی حجاب خنکا و زیبایی به وجود هردختر می نشاند.

تو میتوانی خوش باشی به عرق نکردن در دنیا،

خنکای بهشت گوارای وجودتان دختران چادر...


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۹
سربازکوچولو

شکنجه و استقامت...

حسین را به بند نوجوانان بزه کار انداختند.

صبوری به خرج داد.

چند روز صدای نمازجماعت و تلاوت قرآن از بند بلند بود.

مأموران حسین را گرفتند زیر مشت و لگد.

می گفتند:تو به اینها چی کا داری؟!از آن به بعد،

شکنجه ی حسین، کار هر روز مأموران شده بود.

یک بار هم نشد که زیر شکنجه ،اطلاعات را لو بدهد.

نوجوان شانزده ساله را می نشاندند روی صندلی الکتریکی،

یا اینکه از سقف آویزان می کردند.

«شهیدحسین علم الهدی»

امتداد 3و4،ص23



حضرت علی (ع):

هیچیز مانند صبر و شکیبایی، فرجامی نیک و پایانی دل پذیرندارد، بی ادبی را دفع می کندو در رسیدن به مقصود یاری می رساند.

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۲۱
سربازکوچولو

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۰
سربازکوچولو

‌ ❣عصاره ی گل نجابت

 

🌺عصاره ی گل های عالَم ، تبدیل به 

« عطر » می گردد و در شیشه ی دربسته نگهداری می شود .

 

💥اگر درِ شیشه ی عطر ، باز بماند ، عطرش می پرد 

 

👌 اگر کسی ، با حجاب و پوشش ، عطر عفاف خود را حفظ نکند ، از ارزش و اعتبار می افتد .

 

💠رایحه ی دل انگیز عفاف را نباید در مزبله ی نگاه های شیطانی ، رها کرد و گُل نجابت را نباید در دست پلید هوسبازان ، پرپر ساخت .

 

 



 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۱۲
سربازکوچولو


ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎﯼ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ :👇👇👇👇


👈ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﻗﻢ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺭﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﯾﻢ 🚍

ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﻫﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ،👩

ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺳﺮﺷﻮﻥ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻥ !

ﻫﯽ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺮﺷﻮ

ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﻮﻫﺎﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻦ . 😁

ﻫﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻣﯿﻨﺸﺴﺖ، ﻫﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.

ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﮐﻨﻪ .🔔😒


ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﯾﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﻨﻮ ﺧﺎﻧﻤﻢ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ

ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ‏( ﺧﺐ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﻪ ﻫﻢ

ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﺶ‏)

ﮔﻔﺖ : 📣ﺁﻗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﻘﭽﻪ ﭼﯿﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭﺕ؟😏

ﺑﺮﺩﺍﺭ ﯾﮑﯽ ﺑﺸﯿﻨﻪ .

ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺎ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻘﭽﻪ !😥

ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺎﺳﺖ .😠

ﮔﻔﺖ : ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﭘﯿﭽﯿﺪﯾﺶ؟

ﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ.😂

ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮑﻤﻮﻥ ﮐﻦ ﻧﺬﺍﺭ ﻣﻀﺤﮑﻪ ﺍﯾﻨﺎ ﺑﺸﯿﻢ ...😔


ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﻢ ﺭﺳﯿﺪ.💬


ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ : 📢ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ!

ﺯﺩ ﺭﻭ ﺗﺮﻣﺰ .😳

ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ ﺑﻐﻞ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ؟

ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎﺟﻮﻥ، ﻣﺎﺷﯿﻨﻪ !🚗

ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﻢ ﻧﺪﯾﺪﯼ ﺗﻮ، ﺁﺧﻮﻧﺪ؟ !😳

ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺮﺍ؟ ! ﺩﯾﺪﻡ .

ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ ﺭﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻥ؟

ﮔﻔﺖ : ﭼﺎﺩﺭﻩ ﺭﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺩﯾﮕﻪ!

ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ، ﭼﺮﺍ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ؟

ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﮔﺎﺯ ﻭ ﺗﺮﻣﺰ ﮐﻨﻢ، ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﻢ !😡

ﭼﺎﺩﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﮐﺴﯽ ،

ﺧﻂ ﻧﻨﺪﺍﺯه  ﺭﻭش ...👀

ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ، ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﯽ ﺭﻭ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ؟

ﮔﻔﺖ  ﺣﺎﺟﯽ ﺟﻮﻥ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻗﺮﺁﻥ .😩

ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻤﻮﻣﯿﻪ !🚍

ﮐﺴﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﻪ !

ﺍﻭﻥ ﺧﺼﻮﺻﯿﻪ ﺭﻭﺵ ﭼﺎﺩﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ !☝


"ﻣﻨﻢ ﺯﺩﻡ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ

ﺧﺼﻮﺻﯿﻪ، ﻣﺎ ﺭﻭﺵ ﭼﺎﺩﺭ کشیدیم😉😅😅

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۰۱
سربازکوچولو

اولین بار وقتی پیشنهادشد به منبر بروم،استقبال کردم.آن شب کم خوابیدم،

نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه باخود فکر می کردم فردا باید روی منبر بنشینم که

متعلق به رسول الله است.

از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت ،هرگز سخنی نگویم که 

جمله ای از آن را باور نداشته باشم و این خواستن،عهدی بود که با خدای خود بستم.

اولین منبرم طولانی شد اما کسی را خسته نکرد. به گمان خودخوب بود.

چون عده ایی احسنت گفتند.

وقتی به دل مراجعه کردم  از احسنت گویی ها خوشم آمده بود،به همین خاطر دعوت دوم و سوم را

رد کردم و چهارسال ،هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم.



منبع:خاطرات و حکایات شیرین آموزنده از زندگانی حضرت امام خمینی (رحمـة الله علیه) 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۳۶
سربازکوچولو

سیب حلال...

بابچه های فامیل، کنار نهر آب مشغول بازی بود

که یک سیب قرمز و درشت از آب رد شد.ب

چه ها سیب را گرفتند و تقسیم کردند و خوردند؛

اما عی رضا نخورد.

گفت:من نمی خورم. شاید صاحبش راضی نباشد. بچه ها

نفهمیدند چی گفت!

ولی پدر از خوشحالی بال درآورد؛

وقتی دید پسر کوچکش انقدر حلال و حرام سرش می شود!

«شهید علی رضا مظفری»



پیامبر خدا  صلی الله علیه و آله:

پرهیز از یک لقمه حرام ، نزد خداوند محبوب تر از خواندن دو هزار رکعت نماز مستحبی است.

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۲۱
سربازکوچولو





چه خوب است اگر غم ها را دربرابر

رحمت الهی باور کنیم


" توکلت علی الله

با دعا سرنوشت تغییر میکند


از رحمت الهی نا امید نشوید آنقدر

به در گاه الهی بزنید تا در باز شود "





 


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۰
سربازکوچولو




۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۴
سربازکوچولو

آیا میدونستید کلمه ی "بای" که این روزها خیلی از ماها به جای خداحافظ و خدانگهدار  در پیامک ها،ایمیل ها و گفت و گو هامون ازش استفاده میکنیم چه معنایی داره و اصلا از کجا نشات میگیره؟؟؟
"بای"یعنی در حفاظت پاپ باشی؛مطمئناً پاپ رهبر مسیحیان رو میشناسید.
گفتن کلمه بای/گودبای ،هنگام خداحافظی در واقع به این معنی هست که «شما رو به کسی می سپارم که خودش  یک انسان فانی و بی ارزش هست و حتی توان حفاظت از خودش رو هم نداره چه برسه به ما مسلمون ها»
فضاوت با خودتون...وقتی میخوایید از کسی خداحافظی کنید،بگید بای/گودبای(درحفاظت پاپ باشی)بهتر هست یا اینکه بگید خداحافظ/خدانگهدار (خدای یگانه حافظ و نگهبانتان باشد)؟؟؟!!!


پ.ن
این یعنی یه تهاجم فرهنگی!دشمن موقعی میخواد شبیخون بزنه خبر نمیده که،ما باید حواسمون باشه .





۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۴۷
سربازکوچولو