طواف عشــ♥ـــق

یـــاران شتاب کنید که این راه رفتنی است نـــه گفتنی...

طواف عشــ♥ـــق

یـــاران شتاب کنید که این راه رفتنی است نـــه گفتنی...

مشخصات بلاگ
طواف عشــ♥ـــق

به نامِ نام زیبایت یــا ❀ الله ❀

عالم همه در طواف عشق است و دایره دار
این طواف حسین علیه السلام است.

سید اهل قلم:شهید آوینی
×××××××××××××××××

کپی و نشر بلامانع است.

محتاج دعای خیرتان

در پناه بهـــترین مــ♥ــادر

اللــهم عجل لولیک الفرج

نویسندگان

لامپ اضافی...

لامپ های اضافی خانه را خاموش کرد و گفت:

اسراف نکنید!

ما می توانیم با صرفه جویی توی مصرف آب و برق

و گاز، به پیروزی کشورمون کمک کنیم.

«شهیدنقی نادعلی اوغلی»

زنگ عبور،ص117



پیامبر اکرم(ص) :

هر مردی که در زندگی صرفه جویی کند،هرگز روی فقر را به خود نمی بیند.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۳
سربازکوچولو

آنچه می خوانید حاصل گفتگو با مادر شهیدی است که می خواست کسی اسمش را نداند


هروقت بچه ها بهانه بابا را می گرفتند، میگفتم: دعا کنید امام زمان(عج)بیاید، آن وقت بابا هم می آید.حسین هم می آید. بعد از نماز،

اولین دعایشان برای آمدن امام زمان(عج) شده بود. گریه می کردند،امام زمان (عج)را صدا می زدند. امامزاده می رفتیم، برای آمدن

امام زمان(عج) دعا میکردند. کتاب بوستان سعدی را از همسایه امانت گرفته بودم و هر شب برایشان می خواندم. بعد هم

گلستان سعدی و دیوان حافظ. قصه های قرآن را می گفتم.قصه های چهارده معصوم را. تا از بازی بی حوصله می شدند، می آمدند

با التماس می گفتند که قصه بگو. من هم همینطور که قالی می بافتم قصه می گفتم. گاهی از پشت قالی می آمدم پایین و آنها

می بافتند و من قصه می گفتم و یک چایی هم می خوردم.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۴
سربازکوچولو

آنچه می خوانید حاصل گفتگو با مادر شهیدی است که می خواست کسی اسمش را نداند


هفده شهریور که شد، باباشون رفت تظاهرات. آن روز من تب ولرز کرده بودم. حاجی هم نگذاشت برم راهپیمایی. دست حسین را گرفت و رفت. تا شب منتظرشان شدم، اما خبری نشد. هی رفتم سر کوچه و آمدم. صدای تیراندازی هاو آمبولانس هاو رفت وآمدها

می آمد. اما از حاجی و حسین خبری نبود. همه اش فکر می کردم بچه طاقت گرسنگی را ندارد؛ اگر الآن تشنه اش شده باشد

چه کار کنم؟

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۲۳
سربازکوچولو


می گویند:

هر وقت آب می نوشی

بگو یاحسین

این روزها که

آب می بینی و نمی نوشی

آرام بگوی

یا اباالفضل

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۰
سربازکوچولو

 آنچه می خوانید حاصل گفتگو با مادر شهیدی است که می خواست کسی اسمش را نداند


حسینم را که باردار شدم، اشکم بیش تر شده بود..خیلی به حلال خوردن و حرام نخوردن دقیق شده بودم.با نامحرم  حرف نمی زدم.

کتاب می خوندم، قرآن می خواندم، مواظب بودم همسرم را ناراحت نکنم. اصلا به کسی کاری نداشتم.

همه اش از خدا می خواستم که بچه هم آبرویم را پیش اهل بیت (ع)نبرد.

محرم بود که حسینم به دنیا آمد. پوست بدنش خیلی نرم بود. وقتی می بردمش حمام و می شستمش، دلم می لرزید.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۲۷
سربازکوچولو

این جمعه هم گذشت

ساعات عمر من همگی در غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ایی متحرک شدم ،بیا

بی تو تمام زندگی ام در عدم  گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه که می خواستم ،گذشت


۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۳
سربازکوچولو


می توانی  روسری نصفه و نیمه ات را هی برداری و دوباره بذاری،

می تونی گاهی بادبزنش کنی ،میتوانی مانتوی سفیدکوتاه نازک چسبان بپوشی

تا گرمت نشود، فرض کن اینها بلد نیستند مثل تو باشند، فرض کن اینها

عادت کرده اند به این پارچه ی سیاه،فرض کن گرمشان نمی شود،

فرض کن تو روشن فکری و اینها امل ، آخر نو چه میدانی

چادر ترنم عطریاس در فضای غبارآلود دنیاست

آخر تو چه میدانی حجاب خنکا و زیبایی به وجود هردختر می نشاند.

تو میتوانی خوش باشی به عرق نکردن در دنیا،

خنکای بهشت گوارای وجودتان دختران چادر...


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۹
سربازکوچولو

شکنجه و استقامت...

حسین را به بند نوجوانان بزه کار انداختند.

صبوری به خرج داد.

چند روز صدای نمازجماعت و تلاوت قرآن از بند بلند بود.

مأموران حسین را گرفتند زیر مشت و لگد.

می گفتند:تو به اینها چی کا داری؟!از آن به بعد،

شکنجه ی حسین، کار هر روز مأموران شده بود.

یک بار هم نشد که زیر شکنجه ،اطلاعات را لو بدهد.

نوجوان شانزده ساله را می نشاندند روی صندلی الکتریکی،

یا اینکه از سقف آویزان می کردند.

«شهیدحسین علم الهدی»

امتداد 3و4،ص23



حضرت علی (ع):

هیچیز مانند صبر و شکیبایی، فرجامی نیک و پایانی دل پذیرندارد، بی ادبی را دفع می کندو در رسیدن به مقصود یاری می رساند.

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۲۱
سربازکوچولو

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۰
سربازکوچولو

‌ ❣عصاره ی گل نجابت

 

🌺عصاره ی گل های عالَم ، تبدیل به 

« عطر » می گردد و در شیشه ی دربسته نگهداری می شود .

 

💥اگر درِ شیشه ی عطر ، باز بماند ، عطرش می پرد 

 

👌 اگر کسی ، با حجاب و پوشش ، عطر عفاف خود را حفظ نکند ، از ارزش و اعتبار می افتد .

 

💠رایحه ی دل انگیز عفاف را نباید در مزبله ی نگاه های شیطانی ، رها کرد و گُل نجابت را نباید در دست پلید هوسبازان ، پرپر ساخت .

 

 



 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۱۲
سربازکوچولو